۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

رند 1ی مرفه بی درد

در یک اقدام عجیب و غیر منتظره یکی تو آموزش اوضاع از دستش در رفته من رندَم 1 شده این ترم :دی
اول قرار بود ثبت نام 22ام باشه، به خاطر یه روز تعطیلی بعد عید فطر، افتاد 23ام. من البته اولش اینو نمی دونستم. به خاطر همین فکر کردم که دیگه رند آخر جواب نمی داده، من ثبت نامم افتاده با 8ایا! :)) یعنی انقد واسم باورنکردنی بود
خلاصه...
فردا ثبت نامه و باید کله سحر راه بیفتم برم دانشگاه که یه وقت این فرصت استثنایی رو واسه انتخاب واحد از دست ندم که دیگه بعیده از این شانسا بیارم! امیدوارم درست انتخاب واحد کنم و بتونم مثل آدم درس بخونم تو ترم سنگینی که در پیش دارم!

ناراحتم تابستون داره تموم میشه. تابستون امسال اگرچه ظاهرا کار خاصی نکردم (مثلا در مجموع شاید به اندازۀ یه هفته مسافرت بودم. بقیه ش همش تهران بودم!) ولی خیلی واسم خوب بود و خوش گذشت بهم.
وقتی مدرسه می رفتم، شهریور که از نیمه می گذشت دیگه لحظه شماری می کردم واسه مدرسه رفتن(!) ولی باید اعتراف کنم که الان اصلا اونجوری نیستم و اصلا هم از تعطیلات خسته نشدم! راستشو بخوام بگم، یه دلیل عمدۀ ناراحتیم از اتمام تعطیلات، به هم خوردن برنامۀ سریال دیدنمه، تازه داشتم لذت می بردم  :دی

پ.ن: تیتر این پست رو به حساب نَدید بَدید بودنم در مورد رند خوب بذارین :دی