۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

نمی کشه خوب، دست خودش نیست که!

الاناست که دیگه کار لپ تاپم به بیمارستان بکشه! خیلی داره بهش فشار میاد.
این Quartus خودش همین جوری کلی سنگینه، موقع کامپایل که دیگه قشنگ سیستمو میاره پایین! الان داشتم آهنگم گوش می دادم همزمان، زدم کامپایل کنه، بعد JetAudio قاط زد دیگه! داشت یه آهنگ جدید از خودش می خوند انقد حالش بد شده بود! بابا این بدبخت 1 گیگ RAM بیشتر نداره، نمی کشه خوب!

پ.ن بی ربط: فردا باز باید برم مدرسه با یه تعدادی بچه جغله (جقله؟؟) ی رو اعصاب سر و کله بزنم. خیلی غیرمنتظره بود (آخه قرار بود هفته دیگه برم، بعد یهو قرار شد فردا برم) ، کلی واسه فردام برنامه ریخته بودم :((((((((((...

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

و رئال به صدر جدول نزدیک می شود

آخ که چه حالی کردم دیشب و امشب! دیشب که رئال 3-0 برد از دپورتیوو خرز (Deportivo Xerez)، امشبم بارسلونا 2-1 باخت از اتلتیکو مادرید! الان اختلاف امتیاز رئال و بارسا شده 2 امتیاز. یعنی الان بارسلونا با 55 امتیاز اوله و رئال با 53 امتیاز دوم!
الان خیلی خوشحالم :دی

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

به قول معروف(!!!!) سرخط تازه ترین خبرها

1- هی از بچگی تو این کتاب جغرافی خونده بودیم هوای جنوب کشور گرمه و همش آفتابه و اینا! تو این سایت هواشناسیم نگاه کرده بودیم و دیگه گفتیم داریم میریم جنوب کشور و اونجام که هنوز تابستونه! رفتیم دیدیم که ای بابا، گولمون زدن، اصلا هم هواش گرم نیست! بعد کلی لرزیدیم جاتون خالی! 
[این سایت سازمان هواشناسی کشور به نظر من اگه تغییر کاربری بده به این سایتا که جدیدترین عکسای بازیگرا رو می ذارن و اون بغلشونم تبلیغ سریال کره ای می کنن میرن رو اعصاب آدم، خیلی بیشتر می تونه مفید باشه! با اون پیش بینی کردنش! ]
اوه اوه... هواپیما رو که نگو...
از 2 روز قبل استرس داشتم! هواپیماشم که نمی دونستم چیه، فقط هی خدا خدا می کردم توپولف نباشه یه وقت بیفتیم پایین منفجر شیم!
اولش که این مهماندارا داشتن "دو در در عقب، دو در در جلو ...." رو یاد می دادن خوب دقت کردیم که اگه یه وقت داشت میفتاد هواپیما خودمونو یه جوری نجات بدیم به هر حال! (همشم داشتیم می خندیدیم چون خیلی بامزه می شن وقتی اینا رو توضیح میدن :)) )
3 تا مهماندار داشت؛ دو تاشون مثل هاپو بودن اصلا نمی شد باهاشون حرف زد، اون یکیم که اصلا زبون ما رو نمی فهمید. اصلا فکر کنم روبات بود چون کلا هیچ عکس العملی نداشت!
خلبانم که ماشالا خوشحال بود؛ 10-15 دقیقه آخر پرواز (که یواش یواش ارتفاعو کم می کنن) دیگه فرمونو ول کرده بود هواپیما به امید خدا داشت حرکت می کرد! آخرم شترق هواپیما رو نشوند زمین قلبمون اومد تو دهنمون.
البته پرواز برگشت انصافا خوب بود؛ هم مهمانداراش لطیف تر بودن (اونی که مثل روبات بود هم بود دوباره!) ، هم خلبان مثل آدم رانندگی می کرد! 
کلا خوش گذشت بهم! 


2- نمره های پروژه های دی اس رو دادن! الان دوباره دارم احساس خطر می کنم. اگه خدایی نکرده دی اس بیفتم، همه چیزای بدش و بعدش با هم یه طرف، اینکه کلاس دی اس این ترم ساعت 7:30 صبحه تنهایی یه طرف! بعد تازه 7:30 کوییزم داره :(( 
وووووویییییی.... خدا نکنه :-s


3- فردا 22 بهمنه و همه می خوایم بریم سالگرد پیروزی انقلاب رو خوب گرامی بداریم! خدا به خیر بگذرونه ایشالا.
الانم یه چند روزیه که اینترنت ترکیده! حالا تا کی می خواد همین جوری باشه دیگه خدا می دونه.

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

کلاس 7:30 صبح

اسدی خیلی استاد خوبیه ها، ولی این یه کارش اصلا خوب نبود! بابا آخه کلاس 7:30 صبح دیگه چه صیغه ایه؟!!! خیلی ستمه! به سیستم من نمی خوره اصلا. من که ترم پیش زودترین کلاسم 10 صبح بود چه جوری الان یهو می تونم 7:30 سر کلاس باشم؟؟!
بابا اصلا برنامه خوابم به هم ریختش دیگه! از صبح ساعت 6 یه سره بیدارم تا الان (12:45)، الانم اصلا خوابم نمیاد، ولی می دونم دیگه؛ فردا تا لنگ ظهر خوابم، بعدم که بیدار می شم تا بعد از ظهر گیج و منگم! عملا روزم داغون میشه :(
یعنی یه استادی خواست یه دانشجو رو شکنجه بده، امتحان سخت و اینا لازم نیست، کافیه کلاسشو بندازه 7:30 صبح!