۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

7 بهمن 88

یوهوووووووووو... P-:>
یعنی اگه معماری اسدی بهم نمی رسید برنامم به کل داغون می شد! رزرو 19 بودما اول اولش!!!! ولی الان از آموزش میلش اومد که رفتم تو کلاسش. باورم نمی شه!
الان یه کمی از بد و بیراهایی که این دو روز نثار بیگی کردمو پس می گیرم! همه رو نه، چون اگه مثل آدم همون روز ثبت نام ظرفیتو زیاد می کرد من الان یه شام پیاده نمی شدم!!

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

5 بهمن 88

امروز تو دانشگاه خیلی خیلی بهم خوش گذشتا (کلا روزای ثبت نام خیلی خوش می گذره! هیجانش بالاست :دی)، ولی نمی دونم چرا الان یه جوریم، یعنی یه جور بدیم :(
جنبۀ یه روز کامل خوشحالی رو ندارم!(کیف فوتبالای دیشب سر جاشه ها، امروز یعنی فقط تو دانشگاه)  :(
------
این مطلب رو بخونید (مخصوصا پاراگراف اولش که کامل در مورد دکتر قدسیه). من الان دارم کلی غصه می خورم :(((((((((

اینتر-میلان / رئال-مالاگا

12:30 نصفه شب
یعنی الان دارم ذوق مرگ می شم؛ اینتر 1-0 میلان ، رئال مادرید 2-0 مالاگا (تا آخر نیمه اول)
رونالدو به فاصله 5 دقیقه دو تا گل زد در حد تیم ملی! عالی بود... حال کردم.
اون ور اشنایدر(اینتر) اخراج شد :( (فکر کنم یه فحشی چیزی داد که اخراج شد!)
الان اولای نیمه دوم اینتر- میلان ه و بین دو نیمه رئال- مالاگا.
تماشاچیای اینتر و میلانو که نشون میده آدم به صورت مضاعف خرکیف میشه! خدا قسمت کنه ما یه بار این اینتر-میلان و رئال-بارسلونا رو از نزدیک ببینیم :دی
----------
1:25 نصفه شب
الان هر دو تا بازیا تموم شدن.
رئال 2-0 برد، اینترم همین طور.
لوسیو(اینتر) اخراج شد :(
رونالدو(رئال) هم اخراج شد :((
خولیو سزار پنالتی رونالدینیو رو گرفت :پی

۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

خدا نیاره...

اون روزی رو که مجبور باشی یه گرۀ سیاه رو از یه درخت قرمز-سیاه حذف کنی!

۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

جام جهانی

 به قول همین جوری: " همانا امتحاناتِ فاینال ترم آینده در اعماق جام جهانی 2010 است. آیا پس نمی اندیشید...؟"
الان من یه بررسی ای کردم، دیدم که جام جهانی 21 خرداد ( 11 ژوئن) شروع میشه و امتحانای ما 18 خرداد!
بعد امتحانای ما 1 تیر ( 22 ژوئن) تموم میشه! یعنی 11 روز از بازیای جام جهانی رو نمی تونیم با آرامش ببینیم :(  حالا خدا رو شکر این 11 روز همش  تو مرحله گروهیه!
خدایی جام جهانی خیلی مهمه، لازم بود این تحقیق و بررسی رو انجام بدم حتما :-"

پ.ن بی ربط: نمی دونم چرا نزدیک هر اتفاق مربوط به دی اس میشه (الان شنبه پایان ترمشو دارم)، همه کارم میاد الا دی اس خوندن! از فیلم و سریال دیدن گرفته تا بررسی برنامۀ امتحانای ترم بعد و تطبیقش با برنامه جام جهانی!!!!! (در همین باب)

شانس (به قول بچه ها گفتنی) در حد ببعی

وقتی از بین 8 تا رند ثبت نام تو میفتی رند 7 (!!) تنها و تنها این سوال فلسفی به ذهنت میاد که اون موقع که ملت تو صف شانس بودن تو دقیقا کجا تشریف داشتی که هیچی بهت نرسیده؟؟!!! :(

۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

28 دی 88

خیلی واسم جالبه که یه عده به جای اینکه خودشون تصمیم بگیرن که چی خوبه، چی بده، خودشون خیلی دوست دارن که یکی دیگه این تصمیما رو واسشون بگیره!! واقعا عجیبه که بعضیا انقد راحت حاضرن اختیارشونو بدن دست یکی دیگه!
الان پیرو یک سری اتفاقات(!!)، یه پیشنهادی توی گروپمون(گروپ دوره مون تو دانشگاه) مطرح شده که آقا بیاین یکی رو بذاریم approver ایمیلا؛ یعنی یکی اول همه میلا رو بخونه، اگه صلاح دونست اجازه بده که میل به کل اعضای گروپ بره!!! یعنی عادت کردیم به این سیستم، دست خودمون نیست! عادت کردیم که منفعل باشیم، یکی بگه همینه و مام بگیم چشم، هیچ چون و چرایی هم نکنیم!!
بابا آخه مگه خودمون شعور نداریم؟ مگه خودمون نمی فهمیم چی خوبه چی بده؟ اون طرفی که قراره انتخاب بشه مگه کیه که باید واسه من تصمیم بگیره که چی رو بخونم چی رو نخونم؟ چه فرقی با من داره که اون باید تصمیم بگیره و منم قبول کنم؟
هر کی هر حرفی که می زنه، باید پیامداشم بپذیره! یعنی چی که یکی دیگه حرف منو سانسور کنه که نکنه یه وقت به کسی توهین بشه و من بعدش فحش بخورم؟ بابا خوب اگه حرف بدی زدم، به کسی توهینی کردم، بذار فحششم بخورم، حقمه! اگه تا ابد سانسور بشم هیچ وقت آدم نمی شم، هیچ وقت نمی فهمم که فلان کارم بده، ممکنه باعث ناراحتی کسی بشه.
به نظر من سیستم (در اینجا گروپ)  اگه باز باشه، یعنی هر کی آزاد باشه هر چی می خواد بگه، به تدریج هم سطح شعور اجتماعی افراد اون سیستم بالا میره و هم ظرفیتشون! یعنی نهایتا به جایی می رسیم که همه خودشونو موظف می دونن که به بقیه احترام بذارن و ظرفیتشون هم برای پذیرش انتقاد بالا میره.

۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

اتلتیک بیلبائو1-0 رئال مادرید :(((((((

بابا این خیلی نامردیه، من خودم شاهد بودم چه جوری بازی کردن، خیلی خفن بود. n تا موقعیت داشتن. حقشون نبود ببازن :(((
دیشب بارسا هم 4-0 سویا رو برد.
الان بارسا با 46 امتیاز اوله و رئال با 41 امتیاز دوم (جدول لیگ اسپانیا)  :(

۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

شهادت دکتر مسعود علی محمدی


از وبلاگ دالان سبز در تاریخ 1/12/10 : 

دکتر علی محمدی استاد دوران لیسانس من را، امروز صبح جلوی درخونه اش ترور کردند.
من چند تا نکته را سریع اینجا مینویسم و میرم ببینم چه خبره.
یک اینکه ایشان، اصلا هم دانشمند هسته ای نبود. ذرات بنیادی کار بود. آنهایی که این قدر مزخرف خبر تنظیم میکنند و منتشر می کنند (یعنی همه ی خبرگزاری هایی که خبر را تا الان منتشر کردند!!! خاک بر سرها!) حتی به خودشان زحمت ندادند یک بار اسم این بنده خدا را توی گوگل جستجو کنند، یا بروند سایت دانشکده فیزیک دانشگاه تهران یا سایت خودش گرایشش را ببینند.
دو اینکه اینهایی که خبر از متعهد بودن و انقلابی بودن استاد ما می دهند، البته درست می گویند. ولی ایشان به شدت انقلابی درستی بودند! سبز بود به چه شدتی! روز 25 خرداد، من از پردیس انقلاب دانشگاه آمدم دانشکده فیزیک، داشتم برای دانشجوها و استادها تعریف می کردم که تو تجمع انجمن اسلامی، از دفتر میرحسین زنگ زدن و گفتند که امروز حکم تیر دادن و نرید و ...
برگشت به من گفت : «جوون! از گلوله نترس! جلوی اینا باید ایستاد! گلوله اولش درد دارد...» بعد من جدا رفتم اون تظاهرات را! این هم برداشته بود مینی بوس گرفته بود بچه های دانشکده را برده بود تظاهرات.
سه اینکه هفته ی پیش یک جلسه ی بحث سیاسی توی دانشکده راه انداخته بود. گفته بود من هم دوره ی لیسانس دانشجو و کدیور و عبدی و این ها بودم. فعال انجمن هم بودم. باید بحث کرد و از این چیزا. می گفت یه عده بهم گفتند این جلسات را تعطیل کن راه نینداز، ولی من گوش نمی کنم! ادامه میدم این جلسات را...
چهار اینکه اولین دانش آموخته ی دوره ی دکترای داخل کشور بود و استاد تمام دانشگاه تهران!

پ.ن1: الان یعنی اینا دارن اعلام می کنن که ایشون دانشمند هسته ای بودن و به خاطر همین دشمنا ترورشون کردن، در حالی این طور نیست و ایشون سبز بودن و احتمالا به خاطر همین ترور شدن!!!
پ.ن2: عکسای امروزم اینجا ببینید. :((

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

تعویق امتحانات؟؟؟

الان یه ایمیلی (فکر کنم) واسه هممون اومد از طرف "دانشگاه صنعتی شریف"، با عنوان "لزوم حفظ هشیاری" و با این مضمون:
با سلام،
عده ای سودجو، قصد دارند تا در پایان ترم جاری، با به تعویق انداختن امتحانات، فضا را برای سوء استفاده های خود فراهم کنند. پیشگیری از تکرار وقایع تلخ ترم گذشته، که باعث اتلاف زمان و هزینه زیادی از بسیاری از دانشجویان شد، هشیاری همه دانشجویان را میطلبد. مواظب باشیم با کوتاهی خود در مقابل عده محدودی فرصت طلب و سودجو، موجبات سوء استفاده ایشان و ایجاد فضای تنش و ناآرامی را در دانشگاه همیشه شریف، بیش از پیش فراهم نکنیم.
با تشکر

:))
بد ترسیدنا! ;))
یعنی اگه یکی اصلا تو این فازا هم نبود تا حالا، الان پیگیر میشه ببینه چی به چیه! سوژه ان اینا درنوع خودشون :))

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

تا 11:59 دقیقه وقت داشتیم تمرین دی اس رو بفرستیم، منم دقیقا 11:59 دقیقه فرستادم. خوشم میاد همیشه دقیقه 90ی کار می کنم :دی


پ.ن1: اسم 90 اومد، یاد 90 دیشب افتادم. اگرچه بیشترشو خواب بودم، ولی همون 45 دقیقه آخرشم که دیدم عجب چیزی بود. کولاک کرد دادکان. واقعا آدم می فهمه می گن طرف سرش به تنش می ارزه یعنی چی! نه تهمت زد نه ضعفی از خودش نشون داد، خیلی شیک دوستان(!!) رو شست گذاشت کنار! من که تو عالم خواب و بیداری کلی حال کردم باهاش. اس ام اس رو هم که یه بلا ملایی سرش آورده بودن که از یه جایی به بعد 3 می زدی نمی رفت!!
پ.ن2 (ادامۀ همون پ.ن1): یه جا برگشت گفت: " به فرزندانم و خانواده ام گفتم، بعد 120 سال افتخارات من سه چیز بیشتر نیست، 1. گرفتن مدال لیاقت مدیریت از دست آقای خاتمی، 2. صعود به جام جهانی، 3. بركناری توسط علی آبادی"  انقد حال کردم که خدا می دونه!!!
پ.ن3(ادامۀ دو تا قبلی!): در کل دیشب خرکیف شدم رفت!!! تا صبحم داشتم خواب 90 می دیدم :پی
پ.ن4: می بینم که این پست بیشتر از اصل نوشته، پی نوشت داره :-"    خوب به هر حال اینم یه مدلشه دیگه!