۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

اردویی که قراره فرق داشته باشه با اردوهای قبلی

امروز سه شنبه است و من بالاخره گفتم که میرم اردوی پنجشنبه رو!!!  نمی دونم چرا، ولی هم چین خیلی مشتاق نیستم. احساس خوبی ندارم خیلی. قراره این اردو با بقیۀ اردوهامون فرق داشته باشه و کمک کنه که ایشالا یه کم جو بهتر بشه و احتمالا صمیمی تر. می ترسم مثل اردوی درکه بشه که تا یه مدت طولانی حالم گرفته بود. یه کم اعصابم خورده. نمی دونم، ولی به نظرم میاد که این جو درست بشو نیست. از اون روز که با هم جلسه گذاشتیم و صحبت کردیم قرار شد از خودمون شروع کنیم، من تلاش خودمو دارم می کنم ولی هنوز همه چی یه جورایی تصنعی و زورکیه و حالمو به هم می زنه. هنوزم به اندازۀ قبل (البته انصافا یه کوچولو کمتر) معذبم!! :( م
نمی دونم نمی دونم نمی دونم... :( نگرانم و اعصابم خورده. بیشتر به خاطر صحبتایی که شده گفتم که میرم اردو رو، وگرنه خیلی مشتاق نبودم. یاد یه چیزایی که میفتم مخم تیر میکشه. ولی حالا که قرار شده برم امیدوارم هم به من و هم به بقیه خوش بگذره که این اردوها تداوم پیدا کنه.م
یه چیز دیگه ام هست. جای اردو رو من و یکی دیگه از بچه ها تعیین کردیم. یکی بهم می گفت که اگه بچه ها خوششون نیاد مسئولیتش با شماست (یه چیزی تو همین مایه ها گفت، جمله بندی درستشو یادم نیست)  امیدوارم همه خوششون بیاد از اونجایی که ما گفتیم. م
امروز به جز کلاسا که خدا رو شکر خوب بود، کلا روز خیلی خوبی نبود، حالم گرفتست خیلی :(    م  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر