۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

حوصلم سر رفته، همه چی خیلی یکنواخت و روتینه، رفته رو اعصاب!! چهارشنبه میان ترم دی اس (داده ساختارها و مبانی الگوریتم ها!!!) دارم، اعصابم خورده! یه جورایی استرس دارم. آخه همش می بینم که بعضیا رو هوا سوالا رو حل می کنن و من مثل سیب زمینی می مونم، اصلا مخم تعطیله کلا :( هفتۀ دیگه هم میان ترم ساختار و آمار دارم که البته اوضاعم یه کوچولو بهتره تو اون دو تا.
شاکیم از همه چی. حرصم می گیره از خیلی چیزا...
حرصم می گیره از اینکه کلۀ بچه ها تو دانشگاه لای کتاباشون گیر کرده و اصلا براشون مهم نیست که تو مملکت چی داره می گذره. عین خیالشونم نیست که یکی رو گرفتن، یکی رو اخراج کردن...
حرصم می گیره از یه سری عرفای (عرف های) احمقانه که اجازه نمی دن من تو دانشگاه اونجوری که دلم می خواد باشم.
حرصم می گیره از این همه رفتار مصنوعی و خندۀ زورکی!
خلاصه از همه چی داره حرصم می گیره یواش یواش! نمی دونم، شاید از فشار میان ترم دی اسه! من که به ترک دیوارم می خندم، به وضعی افتادم که حال خندیدن ندارم، زورم میاد بخندم، مثل خیلی کارای دیگه که زورم میاد انجام بدم.

خدا رو شکر الان که تو خونه نشستم یه کم میزان شاکی بودنم اومده پایین :دی  فردا دوباره به محض اینکه پامو می ذارم تو دانشگاه باز دوزش میره بالا!!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر