۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

لحظاتی پیش یه اتفاقی افتاد که الان دارم در پوست خودم نمی گنجم!!
واسه پروژۀ دی اس باید یه عبارت ریاضی رو به زبان یه ماشین تخیلی می نوشتیم و از کمترین تعداد متغیرهای ممکن هم باید استفاده می کردیم. راستش من مدت ها (یعنی 2-3-4 روز :-") بود که هر چی فکر می کردم نمی فهمیدم چه جوری باید بنویسم. اما از اونجایی که امروز باید پروژه رو تحویل بدیم دیگه هر جور بود این مخمو چلوندم تا بالاخره یه چیزی ازش درومد!! البته تعریف از خود نباشه ها ولی دارم حال می کنم با کدی که زدم :دی (ندید بدیدم دیگه، کاریش نمیشه کرد)
الان خیلی خوشحالم  P-:>
پ.ن: ناگفته نماند که اگه نوشین نبود به هیچ جا نمی رسیدم!!! مرسی نوشین جونم >D:<



۵ نظر:

  1. من به شما هم افتخار می کنم !!!
    ای ولا !!

    موفق باشی رفیق

    پاسخحذف
  2. هیج وقت اونقدر از دیدن یه وبلاگ خوشحال نشده بودم که امروز از دیدن وبلاگ شکا خوشحال شدم.
    اولش خیلی جا خوردم. تصور اینکه باز هم توی ce87 وبلاگ نویس داریم برام محال بود ، ولی حالا که یکی دیگه هم پیدا شده ، ته دلم یه نقطه روشن پیدا میکنم.
    اولین چیزی که توی این وبلاگ من رو جذب کرد ، لحن خودمونیش بود. خیلی ساده. مثل اینکه داری خاطرات روزانه رو تعریف میکنین. من میخوام این طوری بنویسم ولی هنوز نمی تونم.
    امیدوارم همیشه موفق باشین و خوش. البتنه همیهشه هم به روز. بای(ایده رنگ سبز خیلی خوب بود.)

    پاسخحذف
  3. :)
    مرسی، چقدر کامنتتون مملو از انرژی مثبت بود ;)

    پاسخحذف
  4. سلام دوباره
    اگه میدونستم که دعای من این طوری میشه هیچ وقت دعا نمیکردم
    از وقتی که گفتم همیشه به روز باشین ، دیگه این بلاگ آپ نشده ... :(
    16 آذر نزدیکه ، مواظب باشید. همین :-"

    پاسخحذف